سئلن، همه هستي ما

6 ماه گذشت...

سلام ملوسم حالت خوبه؟ من خوبم عزیزکم. این اواخر چیزی برات ننوشتم آخه هوا خیلی گرم شده و زیاد نمیتونم تو این اتاق گرم بشینم مامان جون. از یه طرفم پاهام که از صندلی آویزون میمونن بادکنک میشن ولي هر روز دلم اينجا بود... خوشگلکم تا امروز دقيقا ٦ ماه از اومدن تو گذشت و تقریبا ٣ ماه دیگه مونده که صورت ماهتو ببینم. دلم میخواد این مدت هم بگذره و بیای پیش من و باباجون مهربون. من و بابایی خوابتو دیدیم. تو خوابایی که من میبینم نمیدونم چرا همیشه پشتت به دوربینه يعني نمیتونم صورت خوشگلتو ببینم!!! حتما خدا میخواد فرشته مو بعد به دنیا اومدن کامل ببینمش ولی بابایی که خوابتو دیده بود میگفت من بهش میگفتم که دخملمون شبیه توئه یعنی شبیه بابا جون هست...
5 مرداد 1392
1